کوچه باغ شعر

متن مرتبط با «کاش آن زمان» در سایت کوچه باغ شعر نوشته شده است

آنتوان دوسنت اگزوپری

  • دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 07:40 ق.ظ سالروز درگذشت آنتوان دوسنت اگزوپری 31 جولای 1944  ، 9 مرداد 1323 + آنتوان دو سنت‌ اگزوپری (به فرانسوی: Antoine de Saint-Exupéry) (۲۹ ژوئن ۱۹۰۰- ۳۱ جولای ۱۹۴۴) نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود. ------------------------------------------------------ سالروز, ...ادامه مطلب

  • خرم آنروز که مستم

  • ‍ خوابهایم را...دست نخورده ...در رختخوابم بستری کردمزخمی عمیق ....بر تن داشتندخون دل ...شقایق گونشان کرده بودکسی می خواست ...آنها را بچیندزیر زبانم را بکشدچه فکر بیهوده ای !خوابهای من...در صندوقی از بغض...پنهان بودندبا هزاران قفل محکم...از جنس سوختن و لب فرو بستنشاید روزی...آب روانی اگر باشدرودی خرو, ...ادامه مطلب

  • احوال دل، آن زلف دوتا داند و من

  • شنبه 10 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 09:35 ب.ظ احوال دل، آن زلف دوتا داند و من راز دل غنچه را، صبا داند و من بی من تو چگونه ای، ندانم اما من بی تو در آتشم، خدا داند و من  "رهی معیری" (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • چطور آن همه شب بین موهایت جا دادی؟

  • یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 10:06 ب.ظ چطور آن همه شب بین موهایت جا دادی؟ چگونه یک سبد بهار در چشم هایت کاشتی؟ چطور این همه عشق روی لبهایت جا شد؟ آه... چگونه بغل بغل رویا در آغوش داری؟ چطور رنگین کمان به گردنت آویخته ای؟ چطور دریا دریا دوستت دارم پشت پلک هایت هست و خروار خروار بوسه در دهانت!, ...ادامه مطلب

  • دیده را فایده آن است که دلبر بیند

  • دیده را فایده آن استکه دلبر بیندور نبیندچه بود فایده بینایی را."سعدی", ...ادامه مطلب

  • هر آنچه که هستی، بهترینش باش

  • اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی بوته ای در دامنه ای باش ولی بهترین بوته ای باش که در کناره راه می روید اگر نمی توانی درخت باشی، بوته باش اگر نمی توانی بوته ای باشی، علف کوچکی باش و چشم انداز کنار شاه راهی را شادمانه تر کن اگر نمی توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش ولی بازیگوش ترین ماه, ...ادامه مطلب

  • سه شعر از میلاد کاشانی

  • 1) عشق نام دیگر تو بود وقتی خواب شیرین داشتن ات را از سر این فرهاد گرفتی حالا همه ی غروب های دنیا پشت این کوه تنهایی می افتد.   2) تو می روی این شهر غریب تر از هر روز آلوده تر از تنهایی آدم هایش در پشت یک پنجره پر از انتظار خفه می شوند تو می روی دلتنگی خودش را توی کافه ها دود می کند تو می روی و شهر و پنجره ها و آدم ها را روی آخرین سطر این شعر حلق آویز می کنی. 3) امروز باران داشت عشق داشت آبنبات چوبی داشت به خانه آمدم تو اما توی قاب عکس هم چیزی جا نگذاشته ای این دلتنگی تمام اتاق را خالی کرده است.   "میلاد کاشانی"http://www.bahman14.blogfa.com/ , ...ادامه مطلب

  • تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم

  • تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم سوختم تا که من از عشق خبردار شدم   من چه کردم که چنین از نظرت افتادم چاره‌ای کن که به لطف تو گنهکار شدم   خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بود بوی عطری به مشامم زد و بیدار شدم   تا در آن سلسلهٔ زلف تو افتادم من بی‌سبب چیست که پیش نظرت خوار شدم   برو ای باد صبا بر سر کویش تو بگو که ز مهجوری تو دست و دل از کار شدم   جان به لب آمد و راز تو نگفتم به کسی نقد جان دادم و عشق تو خریدار شدم.   "شاطرعباس صبوحی"   + شاطر عباس صبوحی قمی (زاده ۱۲۷۵-درگذشته ۱۳۱۵) از شاعران توانمند دوره قاجار بوده است. , ...ادامه مطلب

  • کاش آن هوایی بودم

  • کاش آن هوایی بودم که دمِ صبح روی لب‌هایت نشست...   "لیلا مقربی"   ,کاش آن زمان سرادق گردون,کاش آن زمان,کاش آن آینه بودم من ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها